ساخت تم برای موبایل

ساخت تم برای موبایل با موضوع دلخواهتان

ساخت تم برای موبایل

ساخت تم برای موبایل با موضوع دلخواهتان

sms-1

ترکه اسم نویسی میکنه واسه موبایل… میگه : خدا کنه نوکیا در بیاد
 
ترکه میره خواستگاری پدر دختر ازش می پرسه چیکاره هستی ترکه میگه قاضی پدر دختره میگه ، به به تو کدوم شعبه تشریف دارین ترگه میگه تو شعبه ایران قاز
 
یه روز یه ترکه میره تو یه مغازه خوار و بار فروشی میگه: ببخشید ۱ کیلو پنیر میخواستم. مرده میگه ترکی؟؟....... میگه آره از کجا فهمیدی؟؟ میگه از لهجت!!!........ ترکه واسه اینکه لهجش درست شه ۵ سال میره اروپا! بعد از ۵ سال بر میگرده میره تو همون مغازه..... میگه آقا ببخشید ۱ کیلو پنیر میخواستم.... مرده میگه تو ترکی؟؟ میگه از کجا فهمیدی؟؟ میگه آخه ۵ ساله اینجا بانک شده !!
 
((بقیه در ادامه ی مطلب))
بوش و بلر و احمدی نژاد میمیرن میرن جهنم..بعد از یه مدت دلشون برای کشورشون تنگ میشه میرن به شیطون میگن بذار به کشورمون زنگ بزنیم.شیطون میگه باشه ولی گرونه ها. بوش ۵ دقیقه حرف میزنه .. شیطون میگه ۱۰۰ میلیون دلار.. بلر ۵ دقیقه حرف میزنه شیطون مبگه 100 میلیون پوند..احمدی نژاد میره ۲ ساعت حرف میزنه..شیطون میگه مجانی بود..بوش و بلر شاکی میشن میگن چرا ؟! شیطون میگه از جهنم به جهنم داخلی میفته
 
عزیز دلم ! اگر تمام مردم دنیا جمع بشوند تا تو را از من بگیرند به آنان خواهم گفت : شما چرا زحمت کشیدید ، خودم می آوردمش
 
از ترکه می پرسن خواهرت دختر زائیده یا پسر؟ میگه به من اطلاع ندادن, هنوز نمیدونم دایی شدم یا خاله
 
به غضنفر میگن چرا باســنت ایقدر بزرگه ؟ میگه: خدا بیامرز مادرم به جای اینکه پودر بچه بزنه پیکین پودر میزد
 
یارو به دوستش میگه شنیدم که تو ظرف شستن به خانمت کمک می کنی!؟ .... ای زن ذلیل!! دوستش میگه: خوب مگه چیه، اون هم تو رخت شستن به من کمک میکنه
 
یه ترکه داشته از تو جزیره آدم‌خورا رد میشده،‌ یهو میبینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت می‌کنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم!‌ یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بندة من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله. ترکه خوشحال میشه،‌ سنگ رو میکوبه تو کلة ‌رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابه‌جا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع می‌کنن دویدن طرف ترکه! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بنده من، حالا دیگه بدبخت شدی
 
یک بابایی داشته از سر کار برمیگشته خونه، یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند، منتها یجور عجیب غریبی: اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن، بعد یک یارو با سگش راه میره، بعد ازون هم یک صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن. یارو کف میکنه، میره پیش جناب سگ دار، میگه: تسلیت عرض میکنم قربان، خیلی شرمندم... میشه بگید جریان چیه؟ یارو میگه: والله تابوت جلوییه خانممه، پشتیش هم مادر خانومم... هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرده! مرده ناراحت میشه، همینجور شروع میکنه پشت سر یارو راه رفتن، بعد از یک مدت برمیگرده میگه: ببخشید من خیلی براتون متاسفم، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست، ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم؟! مرده یک نگاهی بهش میکنه، اشاره میکنه به 500 متر جمعیتی پشت سر، میگه: برو ته صف!
 
ترکه ادعای پیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه ترکه میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! یارو میگه: ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد!
 
آقا ماشا ا... میره تو بانک وام بگیره ، ضامن نداشته منفجر میشه
 
تهرانیه زنگ میزنه 110 میگه آقا صدی ده طرف میگه بله بفرمائید طرف میگه بی انصاف تو بازار صدی پنج میدن
 
بسیجیه میره لاس وگاس ، زنگ میزنه به خانمش میگه : فکر کنم شهید شدم ؟! خانمش میگه چرا؟ میگه : آخه اینجا بهشته
 
ترکه تو سینما وسط نشسته بوده ، دست میکنه تو دماغش و حسابی تمیزش میکنه اما نه دستمال داشته نه میتونسته بلند بشه به بغل دستیش میگه : آقا لطفاً اینو دست به دست کن بمالش به دیوار
 
 
نظرات 1 + ارسال نظر
مدی پنج‌شنبه 1 فروردین 1387 ساعت 02:25 http://www.mahbed.blogsky.com

آخه بدبختی همه مغازه ارا هم ترکن
پس چه طوری مغازه داره گفته شما ترکی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد